او از جمله شاعران صاحب مطالعهای است که مسیر شعر را به درستی طی کرده است. از دیرباز شعر را نوعی حکمت دانستهاند لذا شاعر در مقام حکیم بوده و حکیم کسی است که به علوم زمان خویش واقف بوده، بر همین اساس است که شاعران متقدم بر علوم زمان خود اشراف داشتهاند و بر همین اساس است که شعر آنان منبع ارجاعات عرفانی، فلسفی، تاریخی، اساطیری، دینی و علمی است.
امکان جمع تمام علوم برای یک نفر - در روزگاران گذشته - میسر بود؛ زیرا علوم محدود بودند و این ضربالمثل موضوعیت داشت که: «هر کتابی به یک بار خواندن میارزد» اما با توجه به گستردگی حوزهی علوم از یکسو و شتاب تولید مؤلفین از سویی دیگر، هر کتاب به یکبار خواندن نمیارزد. چون عمر انسان کفاف این خواسته و آرمان را نمیدهد. پس شاعر در روزگار ما باید در چند حوزه صاحب مطالعه باشد. حوزهی زبان و ادبیات، تاریخ، فلسفه، فرهنگ و هنر. و برای پربار کردن گنجینهی لغات و تصاویر خود، لازم است که شعرهای مختلفی از شاعران متقدم و متاخر در قالبهای متفاوت را خوانده و از بَر باشد.
یکی از آسیبهای شعر جوان ایران، احساس استغنا از مطالعه و گسست نسلی است. شاعران جوان، اتفاق شعر در لحظه را به معنی قطع کردن آن از پیشینهی تاریخی دانستهاند. نظیر چنین وضعیتی در مکاتب جامعهشناسی نیز یافت میشود. مکتب کارکردگرایی (Functionalism) مطالعهی «نظم اجتماعی» (Social order) را مطالعهای این زمانی تلقی کرده و خود را مستغنی از پویایی شناسی پدیدهها دانسته زیرا غایت این مکتب، بررسی «نظم موجود» است. اما مکتب تضاد (Conflict) به مطالعهی پدیدهها در گسترای زمان میپردازد و پویاییشناسی را غایت خود قرار داده است.
تجربه نشان داده است که شاعرانی که فرایند شعر را حکیمانه تعقیب کردهاند، میزان ماندگاری آنان در تاریخ ادبیات فارسی بیشتر بوده است. ظاهر سارایی از شاعرانی است که این مسیر را بهدرستی طی کرده است. او علاوه بر مطالعهی شعر در قالبهای مختلف از شاعران متقدم و متأخر و مطالعه ترجمه شعر شاعران جهانی، دارای مطالعات وسیعی در حوزهی: فلسفه، تاریخ، ادیان، اساطیر، زبانشناسی، هنر و ادبیات است. لازم به ذکر است که ظاهر علاوه بر تحصیلات عالیه و آکادمیک در رشته زبان و ادبیات فارسی، دارای تحصیلاتی در رشتهی علوم اجتماعی است که او را به فردی صاحب تحلیل در حوزهی سیاست و جامعه مبدل ساخته است.
ذکر این پیشدرآمد برای آن است که سرایندهی مجموعهی شعر «نشد پروانهی باغ تو باشم» را بهتر بشناسیم؛ شاعری متفکر که صبغهی اندیشه بر احساس شعرش میچربد. به تعبیری دیگر، کنش عقلانی او بر کنش عاطفیاش پیشی میگیرد. البته این سخن به معنی کم عیار بودن شعرهای عاشقانهی او نههای زیبایی است که در ادمه بحث به آنها اشاره خواهم کرد.
مبانی نظری
پییر بوردیو - جامعهشناس و فیلسوف فرانسوی - اعتقاد دارد که جامعه، عرصهی حضور و ظهور میدانهای مختلفی نظیر میدان فرهنگ، اقتصاد، سیاست، دین، هنر و ادبیات است. هر کدام از این میدانها قواعد بازی خاص خود را دارد و هر کدام از آنها عرصهی منازعه برای کسب سرمایههای اجتماعی، فرهنگی، نمادین و اقتصادی است.
بر اساس منطق بوردیویی، شعر حاصل شکلگیری میدان تولید ادبی است و این تولید وامدار عادتواره یا منشهایی (Habitus) است که یک بخش آن، از قبل و خارج از میدان شکل گرفته و بخش دیگر آن زاییدهی تعاملات کنشگر با میدان است. هر میدان ممکن است به زیر میدانهایی تقسیم شود. مثلاً میدان شعر میتواند شامل دو میدان شعر کلاسیک و شعر نیمایی و سپید باشد. منازعات بین این دو قالب در مناسبات میدان تولید ادبی قابل تبیین است. در میدان تولید ادبی شاهد دو نوع میدان «تولید ادبی تنگ دامنه» و میدان «تولید ادبی پهن دامنه» هستیم. میدان ادبی تنگ دامنه،تولید کنندهی ادبیات آونگارد و اشرافی (aristocratic literature) است و میدان ادبی پهن دامنه، تولید کننده ادبیات عامهپسند (Popular literature) است.
از منظر بوردیویی، ظاهر سارایی بیشتر در حوزهی میدان تولید ادبی تنگ دامنه و ادبیات اشرافی قرار میگیرد و شاعرانی چون بهروز یاسمی بیشتر در حوزه ادبیات عامهپسند. البته نه ادبیات اشرافی به معنی نخبهگرایانه و عامه پسند به مفهوم مردمی است.
این تمایز یافتگی ظاهر سارایی را میتوان از منظر ساختارگرایی تکوینی (Genetic Structuralism) بوردیو نیز تبیین کرد. بوردیو با جعل مفهوم ساختارگرایی تکوینی به بازاندیشی در مفهوم عاملیت فرد و ساختار و عین (object) و ذهن (subject) پرداخت. وی به جای فرد و ساختار از میدان و منش و رابطهی دیالکتیکی بین آنها استفاده کرد و به زمینههای تاریخی شکلگیری منش خارج از میدان و تکوین منش در میدان پرداخت. او تمایز صاحب اثر را بر اساس اتخاذ استراتژیهای مورد نظرش در میدان میداند.
زمینههای تاریخی تکوین اندیشه و شعر ظاهر سارایی را میتوان با توجه به خرده میدانهای تحصیل در رشتهی علوم اجتماعی و ادبیات، میدان شرایط فرهنگی اجتماعی در کنار عادتوارههای مکتسبه بررسی کرد. تلاش سارایی در میدان تولید ادبی کسب حداکثر سرمایهی فرهنگی و نمادین است. برخلاف دیگر شاعرانی که غایت آنان کسب سرمایهی اقتصادی یا تبدیل سرمایهی فرهنگی به سرمایهی اقتصادی است. عادتوارههای مکتسبه، ترجیحات سارایی را به سمت و سوی میدان تنگ دامنهی تولید ادبی سوق دادهاند.
نقد توصیقی مجموعهی شعر
مجموعهی «نشد پروانهی باغ تو باشم» را میتوان از مناظر مختلف، توصیف کرد. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره میکنم:
الف) شعرهای ماندگار و جریانساز
سارایی در مطبوعات دههی هفتاد به عوان شاعری تثبیت شده شناخته شد. او در آن زمان آثاری خلق و به علاقمندان ارائه داد که در نوع خود قابل ستایش بوده و هنوز نیز هستند. غزل ثانیههای سارایی از شعرهای ماندگار است که در ذهن بسیاری از علاقهمندان رسوب کرد. علاوه بر آن، غزلهای دیگری نیز از ظاهر وجود دارد که شنیدنیاند که به عنوان مثال به مواردی از آنها اشاره میشود:
غزل ثانیهها (ص7):
چقدر ثانیهها نامردند
گفته بودند که برمیگردند
غزل نسیم دو لبخند (ص 29):
کسی معنی عشق فهمیده باشد
که اعجاز چشم تو را دیده باشد
غزل شقاوت شیرین (ص30):
به لاجورد نگاهت قسم که بیبالم
وگرنه بیخود از این دردها نمینالم
غزل پا به پای بادها (ص31):
عاقبت ای بی نشان ای بینظیر
آمدی اما چرا اینقدر دیر
غزل شباهنگ شهید (ص33):
ای شباهنگ شهید شب تار دل ما
بی تو زار است در این معرکه کار دل ما
کوچههای همیشه روشن (ص 44):
ز کوچههای همیشه روشن چرا دل من گذر نکردی؟
چو سینه سرخان به شوق دریا از این صحاری سفر نکردی؟
غزل اعجاز (ص 49):
عشق را روزی کسی تفهیم خواهد کرد
یعنی اعجازی که میخواهیم خواهد کرد
غزل ترانهی گلها (ص 60):
ترانه ساز بهار آوا چرا ترانه نمیخواند
چرا ترانهی گلها را در این کرانه نمیخواند
ب) ایهام زیبا:
در جای جای غزلهای ظاهر میتواند مواجهه هنرمندانهی او را با زبان در آرایههایی نظیر «ایهام» مشاهد کرد.
چقدر ثانیهها نامردند
گفته بودند که بر میگردند
بر نگشتند و پس از رفتنشان
بی جهت عقربهها میگردند (ص 7)
واژه «بی جهت» هم به بیهدفی اشاره دارد و هم به چرخش دَوَرانی عقربهها که در بی جهتی است.
شکفتن را نمیدانم که در این حجم دلتنگی
نخ نوری نمیتابد ز روزنهای زندانم (ص58)
فعل «تابیدن» هم بر تابش نور دلالت دارد و تاب دادن نخ .
ج) ثبت لحظه در سطرهای برجسته:
در سطرهایی از مجموعهی شعر، ظاهر به ثبت لحظهها پرداخته است مثل عکاس ماهری که منظرهای زیبا یا حادثهای قشنگ را به تصویر کشیده است. مانند حرکت نرمی که آن را میتوان در عکس مشاهده کرد.
باد آمد و بر پنجرهام پنجه زد و رفت
بیرون شدم از خود به خیالی که تو بودی (ص 24)
و یا کوچه باغی است خلوت که در آن
نسیم دو لبخند پیچیده باشد (ص 29)
صبح چون خورشید از شرق افق سر میزد
شاخهی نیلوفری انگشت بر در میزند (ص 45)
آشفتگی زلزله را دیدهای آیا
در فاصلهی ثانیهها آن شده بودم (ص 49)
د) عاشقانهها
مواجههی ظاهر سارایی با عشق، نظیر مواجههی شاعران پیش از خود، مبتنی بر دو جهتگیری است.
الف) عشق به مفهوم عام کلمه و به عبارتی مقام عشق
ب) عشق به مفهوم خاص کلمه و مجاز
در عشق نوع اول، شاعر کلان روایت عشق را توصیف میکند:
ما در وسیع نام تو ای عشق میوزیم
گیسوی ماست این که در آفاق تو رهاست (ص19)
باغ بهارهمان سوخت، سقف ستارهمان ریخت
عشق و اشارهمان مرد، آیینهمان حباب است (ص20)
از حضور ناب عشق آن وهم سبز
هر کجا رفتیم آثاری نبود (ص 27)
عشق ای شرزهی زیبا که جهان رام تو باد
تو چه هنگام میآیی به شکار دل ما (ص 33)
در عشق نوع دوم، ظاهر، نظیر هر شاعر عاشقانهسرایی به توصیف عشق مجازی پرداخته اما کارکتر عاشق در شعرهای او، تسلیم محظ و اهل التماس و گریه و زاری نیست زیرا شاعری که خود را این گونه میبیند:
من آن عقاب مهیبم که در حماسهی اوج
نظر به قلهی قاف غرور داشته است (ص 15)
طبیعی است که در عشق با تردید به معشوق بنگرد و او را «شاید» در عاشقی بیرقیب ببیند و حتی از عشق پشیمان شود:
راز عجیبی نهفته است در چشمهای نجیبت
رازی که کرده است شاید در دلبری بی رقیبت (ص 36)
کاری دگر از دست دلم بر نمیآمد
روزی که از این عشق پشیمان شده بودم (ص 48)
با این وصف، عاشقانههای زیبایی از ظاهر سارایی در مجموعه وجود دارد که ارزش چدین بار خواندن را دارند. مطلع برخی از این غزلهای زیبا :
چقدر بیقرارمت، چقدر دوست دارمت
بیا که دوستدارمت، بیا بیقرارمت (ص 9)
کسی معنی عشق فهمیده باشد
که اعجاز چشم تو را دیده باشد (ص 29)
به لاجورد نگاهت قسم که بی بالم
و گرنه بیخود از این دردها نمینالم (ص 30)
عاقبت ای بینشان ای بی نظیر
آمدی اما چرا اینقدر دیر (ص 31)
هـ ) فلسفه و عرفان :
«حیرت» و «سکوت» کلیدواژههایی هستند که در شعر سارایی تکرار شدهاند (خصوصاً حیرت) این دو واژه در جغرافیای حکمت دارای قلمرو معنایی خاصی هستند. «حیرت» یکی ار هفت وادی معرفت و «سکوت» یکی از مقامهای آن است.
1)حیرت، منزل ششم از هفت منزل شناخت است که عبارتند از:1) طلب، 2) عشق، 3) معرفت، 4) استغنا، 5) توحید، 6) حیرت، 7) فقر و فنا
در مجموعهی شعر «نشد پوانهی باغ تو باشم» از هفت وادی یاد شده، بیشتر شاهد عشق و حیرتیم. و از عشق و حیرت، حیرت گرانیگاه جستجوی شاعر است:
به حیرت میرسیم از جستجومان
نشانی نیست گم شد آرزومان ( ص 14)
در کوچههای شعر به بنبست میرسیم
این کوچههای وهم پر از حیرت هجاست
این وزنهای حیرتی آوار دردها
این شعرهای شبزده آماس عقدههاست (ص 18)
پیراسته از هستی و آراسته با هیچ
حیرت زده و مات و مه آلود، من اینم (ص 26)
جذبهی مهری مرا بیرون نبرد
از مدار بستهی حیرانیام (ص 38)
دهان چو آینه واکردهایم از حیرت
که این چه بود خدایا به خواب ما آمد (ص 75)
مقام سکوت:
سکوت یک مقام شناخته شده در وادی معرفت است. زمانى كه فرزندان آدم و فرزندان فرزندانش زیاد شدند در كنار او با هم سخن مى گفتند ولى آدم ساكت بود، به او گفتند؛ پدر چرا سخن نمى گویى، پاسخ داد: فرزندانم زمانى كه خداوند بزرگ مرا از جوار رحمتش اخراج كرد با من قرارداد بست در زندگى دنیا سخن كم بگو تا به جوارم بازگردى. قرآن در بیان داستان زندگی زکریا سکوت را نشانهای از سوی خداوند میشمارد: «قال ربّ اجعل لی آیة قال آیتک الاّ تکلّم الناس ثلاث لیال سویّاً…» (مریم، ۱۰-۱۱) مولانا با ادب سکوت هم در مقام طریقت و هم در مقام حقیقت نیک آشنا بود. او خود اهل سکوتورزی بود، و نهایتاً سیمای حقیقت انفسی را در ماورای پرده سکوت به تماشا نشست. اما تجربه سالها مراقبه احوال باطن و طی مراتب سلوک به وی آموخت که سکوت از جنس واحد نیست، و سالک طریق باید در زندگی معنوی خود مراتب گوناگون سکوت را بیازماید و از سر بگذراند. بر این اساس است که مولوی تخلص شعری خود را «خاموش» یا «خموش» بر میگزیند.
سکوت از منظر ظاهر سارایی دونوع است:
الف) مقام سکوت
ب) سکوت به مفهوم انسداد سیاسی و اجتماعی
ظاهر سارایی در خصوص مقام سکوت سروده:
سرشارم از سکوت، سکوتی که بی ریاست
لبریزم از حضور، حضوری که ذوقزاست (ص 18)
و در خصوص سکوت در معنای دوم آن:
بخوان ای همسفر با من [١٩.٠٨.١٨ ١٢:١٢]
مثل مرگ میوزیم در حوالی سکوت
مثل هیچ میخزیم در حواشی عدم (ص 23)
و) ترکیبسازیهای سپهریوار
فضای معرفتی و ترکیبسازی ظاهر سارایی بیشتر به سمت و سوی «سهراب سپهری» تمایل دارد. تکرار واژهی «هیچ» در جای جای غزلها، «هیچ» مشهور سپهری را یادآور میسازد که بیانگر اتحاد بین نگرنده و نگریسته و «هیچ» شدن آنها و باقی ماندن و جاری شدن «نگاه» است:
بر لبان خستهی پژواکها
جز هجای «هیچ» تکراری نبود (ص 27)
سهم قابل توجهی از ترکیبسازیهای ظاهر سارایی نظیر سهراب سپهری شکل یافتهاند:
فاصله سرد(ص8)، وسعت آبی(ص11)، نشئهی نور(ص 13)،باغ بلور(ص13)، بیشهی نسیم (ص13)، آبی بینشان (ص13)، سیلاب هوش (ص13)، طنینواژهها (ص 13)، لهجهی اندیشه (ص 13)، آبی ناگهان (ص13)، نرمای نور(ص16)، آبی اشراق (ص 18)، کوچه وهم (ص 18)،حیرت هجا(ص 18)، وسیع نام (ص 19)، وحدت فضا (ص19)، طنین تخدیر (ص 20)،برکههای خواب (ص 21)، گذر رنگ (ص 24)، وهم سبز (ص 27)، پیلهی خواب (ص 28)، رشتهی هوش (ص 28)، پژواک تصویر (ص 43)، درخت بیداری (ص 74).
ز) تضمین
تضمینهای سارایی به دو شیوهی پنهان و آشکار (خفی و جلی) بدون اشارهای به ارجاعات برون متنی انجام شده اند. ظاهر به شاملو، اخوان، سایه و حافظ التفات خاصی داشته است:
ظاهر:
سخن سربسته میگویم مبادا
کسی بویی برد از گفتگومان (ص 14)
بیت بالا تضمینی پنهان از شاملوست که میگوید: دهانت را میبویند/ مبادا گفته باشی دوستت دارم
لازم به ذکر است که کلیم کاشانی چنین مضمونی را سالهای سال پیش سروده است:
کلیم:
خنده بدمستیاست در ایام او هشیار باش
محتسب بو میکند اینجا دهانِ بسته را
ظاهر:
گفتم آیا هیچ عیاری نبود؟
غار گفت: «... آری نبود... آری نبود» (ص 27)
بیت بالا تضمین صریح و آشکاری از شعر «شهریار شهر سنگستان» «مهدی اخوان ثالث» است:
غم دل با تو گویم ، غار
بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست ؟
صدا نالنده پاسخ داد :
...آری نیست ؟
تکلم کردهایم ای ماه روزی
من و تو با زبان لالی خود (ص24)
بیت بالا تضمینی خفی و پنهان از شعر «هوشنگ ابتهاج» است:
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامهرسان من و توست
پر از تشویش ویرانی پر از تهدید توفانم
سبکسارا ساحلها امیدی نیست میدانم (ص58)
بیت بالا اشارهای تصریحی بر شعر مشهور حافظ است:
حافظ:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
ح) ابداع:
یکی از مهمترین ابداعات ظاهرسارایی، تضمین شعر کلاسیک در متن شعر نیمایی است که امری چندان مسبوق به سابقه نیست. تضمین شعر کلاسیک در متن شعر کلاسیک تکنیکی است که بارها مورد استفادهی شاعران قرار گرفته است. نظیر شعر زیر از فریدون توللی که در متن شعر، دوبیتی «باباطاهر» را قرار داده است:
شعر بلم: فریدون توللی
صدا چون بوي گل در جنبش آب
به آرامي به هر سو پخش مي گشت
جوان مي خواند سرشار از غمي گرم
پِیِ دستي نوازش بخش مي گشت
« تو كه نوشُم نِئي نيشُم چرايي
تو كه يارُم نِئي پيشُم چرايي »
« تو كه مرهم نِئي زخمِ دلُم را
نمك پاش دل ريشُم چرايي»
ز ديگر سوي كارون زورقي خُرد
سبك بر موجِ لغزان پيش مي راند
چراغي كورسو مي زد به نيزار
صدايي سوزناك از دور مي خواند
نسيمي اين پيام آورد و بگذشت:
«چه خوش بي، مهربوني از دو سر بي»
جوان ناليد زير لب به افسوس:
«كه يك سر مهربوني، درد سر بي»
اما ظاهر سارایی ابداع را فراتر از سنت مألوف تضمین پی گرفته است. در شعر نیمایی «برگورهای گم شده» شاهد تضمین غزلی مشهور از مولانا در متن شعریم:
ای ماه در مهابت دیجور
ای مهر در مخافت اعصار
ای خوب در کجاوهی اوهام
ای نغز، ای نهایت ای یار
«بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست» (ص 64)
شاعر در ادامهی شعر ابیاتی دیگر از این غزل مولانا را تضمین کرده است
ط) زاویه دید:
زاویه دید ظاهر سارایی در اکثریت قریب به اتفاق شعرها، درونی (Internal of view) و اول شخص مفرد است. این زاویه روایتگر حالات درونی راوی بدون هیچ واسطهای است. از این زاویهی دید میتوان به وجهه نظر شاعر نسبت به جهان و روایت آن پی برد.
ی) مهار نمودن بحر
میدانیم که هر یک از بحور شعر فارسی دارای آهگ خاص خود است و حسی متفاوت به خواننده القا میکند. بحر «متقارب» (فعولن فغولن فعولن فعول) دارای وزن و ریتمی کوبهای و حماسی است. بر همین اساس است که حکیم ابوالقاسم فردوسی شاهنامه را در همین وزن سروده و اوج حماسه و رزم را با آن به تصویر کشیده است:
شود کوه آهن چو دریای آب
اگر بشنود نام افراسیاب (فردوسی)
ظاهر سارایی در یکی از غزلهای مشهور خود، این وزن را استحاله کرده و به مثابهی گرفتن شوری از نمک، امر ناممکن را ممکن ساخته است و حسی نظیر بحر هزج (مفاعیلن) را در بحر متقارب ایجاد کرده است:
کسی معنی عشق فهمیده باشد
که اعجاز چشم تو را دیده باشد
بهار نگاهت چو رنگین کمانی است
که گل بر سر شهر باریده باشد
ملاحظه میفرمایید که وزن غزل بالا نظیر وزن شاهنامه فردوسی : فعولن فعولن فعولن فعول است اما وقتی غزل را میخوانیم، لطافت آن به حدی است که فخامت و استواری وزن یاد شده را احساس نمیکنیم.
آشنایی با بهروز سپیدنامه:
در سال ۱۳۴۵در خانوادهای هنرپرور به دنیا آمد. پدرش زندهیاد جلیل سپیدنامه مهندسی خوش سابقه، نیک نام و مردمی و پدربزرگ پدریاش ملاابراهیم از مکتبداران شهر ایلام بود که تعداد کثیری از بزرگان در مکتبخانه اش شاگردی میکردند. یکی از این افراد، یداللهخان ابوقداره فرزند والی پشتکوه حسینقلیخان ابوقداره بود.
سپیدنامه تحصیلات ابتدایی خود را در شهر مهران آغاز کرد و سپس تحصیلات راهنمایی را در شهر دهلران و متوسطه را تا دریافت مدرک دیپلم اقتصادی اجتماعی در شهر ایلام (دبیرستان شریعتی شهر مهران که به علت جنگ تحمیلی به ایلام منتقل شده بود) ادامه داد. در سال ۱۳۶۴ در آزمون ورودی مراکز تربیت معلم پذیرفته شد و در سال ۱۳۶۶ با اخذ مدرک فوق دیپلم علوم اجتماعی و به عنوان دانشجوی ممتاز از مرکز تربیت معلم شهید اشرفی اصفهانی روانه تدریس فرزندان محروم دیار خود گردید. او به مدت ۲ سال در روستای کانگنبد به تدریس پرداخت و در کنار تدریس با انجام فعالیتهای هنری و فوق برنامه زمینههای پرورش استعدادهای دانش آموزان روستایی را فراهم کند.او دارای مدرک خوشنویسی از انجمن خوشنویسان ایران است. سال ۱۳۶۸با پذیرفته شدن در کنکور سراسری، به دانشگاه علامه طباطبایی راه یافت تا در رشته علوم اجتماعی گرایش پژوهشگری تحصیلات خود را ادامه دهد. سپیدنامه در کنار تحصیل توانست به عنوان یکی از شاعران و مترجمین اثرگذار دهه هفتاد نام خود را در این جریان شعری ایران ماندگار کند. سپیدنامه از معدود شاعران ایلامی است که شعر و غزل ایلام را در دهه هفتاد به علاقه مندان معرفی کرد.
رشتههای تخصصی:
جامعهشناسی روش تحقیق ادبیات و هنر Research method sociology Literature and art و آشنا به زبان های:فارسی،عربی، کردی و انگلیسی
سوابق اجرایی:
عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه ایلام، عضویت در انجمنها و مجامع صنفی،عضو پیوسته انجمن جامعه شناسی ایران، دکتری جامعه شناسی فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، استادیار گروه جامعه شناسی دانشگاه ایلام
کتابها:
نگاه نو، مجموعه مقالات نقد تحلیلی شعر فارسی ایلام، نشر هاوار (۱۳۹۳)، با همکاری سیدمالک صادقیان، چالشها و پویش ها (مجموعه مقالات مسائل اجتماعی و جوانان استان ایلام)، نشر افرند (۱۳۹۲)، با همکاری سیدمالک صادقیان، حنجره های بیداری (مجموعه شعر پایداری شاعران عرب)، نشر روایت (1391)، چرخش ایدئولوژی (مجموعه مقالات اجتماعی فرهنگی)، نشر برگآذین (1390) و عشق این ماه سرگردان (مجموعهغزل)، نشر شاملو (1390)،عقیق و ارغوان (مجموعه شعر)، نشر آرام دل(1390)، ویرگول (مجموعه مقالات اجتماعی فرهنگی)، نشر برگ آذین (1388)، از زمین باران (مجموعه شعر)، نشر حفظ آثار (1386)
افتخارات و دستاوردها:
پژوهشگر برتر سطح ملی (وزارت آموزش و پرورش)، نخبه فرهنگی برتر (سازمان میراث فرهنگی)،شهرونده برگزیده سطح ملی (ناجا)، پژوهشگر برتر استان (اداره کل آموزش و پرورش استان ایلام)، مجری طرح پژوهشی برتر استان (اداره کل آموزش و پرورش استان ایلام)، ناظر طرح پژوهشی برتر استان (اداره کل آموزش و پرورش)، مجری پژوهش برتر استان (اداره کل آموزش و پرورش استان ایلام)، پژوهشگر برتر استان (ادارهکل فرهنگ و ارشاداسلامی)، پژوهشگر نمونه استان (استانداری ایلام)، پژوهشگر برتر پژوهشهای فرهنگی استان (اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی)، کارشناس نمونه سطح ملی (وزارت آموزش و پرورش)، رتبه اول فارغ التحصیلان دورهی کارشناسی ارشد، پژوهشگر برتر استان، ناظر علمی برگزیده استان، مقام برگزیده کنگره ملی شعر اجتماعی (بخش مقالات)،مدرس برگزیده گروه علوم اجتماعی دانشگاه ایلام، مدرس برگزیده گروه علوم اجتماعی دانشگاه ایلام، مقام اول کشوری کنگره سراسری شعر پرسش مهر، مقام اول کشوری کنگره سراسری شعر در طواف حریم، مقام اول کنگره سراسری شعر سلام بر خورشید، مقام اول کنگره سراسری شعر پرسش مهر، مقام اول کنگره سراسری شعر بر آستان جانان، مقام اول کنگره شعر دانشجویان سراسر کشور و...
نظر شما